امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Physical

ˈfɪzɪkl ˈfɪzɪkl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more physical
  • صفت عالی:

    most physical

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
فیزیکی، طبیعی، مادی، جسمانی، بدنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- the physical world
- جهان مادی
- There must be a physical explanation for these strange events.
- باید بتوان این رویدادهای عجیب را از طریق علمی توجیه کرد.
- the physical laws that rule this ephemeral world
- قوانین طبیعی حاکم بر این دنیای فانی
- physical exercise
- ورزش بدنی
- physical disability
- ناتوانی جسمی
noun countable
پزشکی آزمایش جسمی، معاینه‌ی پزشکی
- When did you have your last physical?
- آخرین معاینه‌ی پزشکی شما کی انجام شد؟
adjective
جنسی، شهوانی
- physical attraction
- جاذبه‌ی جنسی
adjective
خشن، پرخشونت، قلدرانه
- Athletic contests should not become too physical.
- مسابقات ورزشی نباید بیش‌ از‌ حد با خشونت همراه باشد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد physical

  1. adjective tangible, material
    Synonyms: concrete, corporeal, environmental, gross, materialistic, natural, objective, palpable, phenomenal, ponderable, real, sensible, solid, somatic, substantial, visible
    Antonyms: immaterial, mental, spiritual
  2. adjective concerning the body
    Synonyms: bodily, brute, carnal, corporal, corporeal, earthly, fleshly, incarnate, mortal, personal, somatic, unspiritual, visceral
    Antonyms: mental, psychological

لغات هم‌خانواده physical

ارجاع به لغت physical

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «physical» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/physical

لغات نزدیک physical

پیشنهاد بهبود معانی