امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sensible

ˈsensəbl ˈsensəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more sensible
  • صفت عالی:

    most sensible

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
حساس، آگاه، معقول، عاقل، عاقلانه، خردمند، آگاهانه، خردمندانه، باشعور، فهمیده، منطقی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a sensible suggestion
- پیشنهاد معقول
- sensible of another's grief
- حساس نسبت به اندوه دیگری
- a sensible man
- آدم خردمند
- It was not sensible to invite him.
- دعوت کردن او عاقلانه نبود.
- sensible advice
- نصیحت خردمندانه
adjective
(لباس و کفش و غیره) مناسب، جور
- to wear sensible clothes for a cold winter day
- برای یک روز سرد زمستانی لباس مناسب پوشیدن
adjective
محسوس، مشهود، بارز
- a sensible rise in the temperature
- افزایش محسوس حرارت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sensible

  1. adjective realistic, reasonable
    Synonyms:
    all there astute attentive au courant aware canny cognizant commonsensical conscious consequent conversant cool discerning discreet discriminating down-to-earth far-sighted having all one’s marbles informed in right mind intelligent judicious knowing logical matter-of-fact practical prudent rational sagacious sage sane sentient shrewd sober sound together well-reasoned well-thought-out wise witting
    Antonyms:
    indiscreet senseless unrealistic unreasonable unwise

لغات هم‌خانواده sensible

ارجاع به لغت sensible

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sensible» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sensible

لغات نزدیک sensible

پیشنهاد بهبود معانی