امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Judicious

dʒuːˈdɪʃəs dʒuːˈdɪʃəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
عاقلانه، مدبرانه، دارای قضاوت درست، حکیمانه، سنجیده، معقول، حساب‌شده، دقیق، عاقل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- His judicious investments made him rich.
- سرمایه‌گذاری‌های سنجیده‌اش، او را پول‌دار کرد.
- a judicious man
- مردی عاقل
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد judicious

  1. adjective wise, thoughtful
    Synonyms: accurate, acute, astute, calculating, careful, cautious, circumspect, clear-sighted, considerate, considered, diplomatic, discerning, discreet, discriminating, efficacious, enlightened, expedient, far-sighted, informed, judicial, keen, perceptive, perspicacious, politic, profound, prudent, quick-witted, rational, reasonable, sagacious, sage, sane, sapient, seasonable, seemly, sensible, sharp, shrewd, skillful, sober, sophisticated, sound, thorough, wary, well-advised, well-judged, worldly-wise
    Antonyms: foolish, hasty, idiotic, injudicious, irrational, nonsensical, reckless, senseless, thoughtless, unwise

ارجاع به لغت judicious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «judicious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/judicious

لغات نزدیک judicious

پیشنهاد بهبود معانی