عاقلانه، مدبرانه، دارای قضاوت درست، حکیمانه، سنجیده، معقول، حسابشده، دقیق، عاقل
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His judicious investments made him rich.
سرمایهگذاریهای سنجیدهاش، او را پولدار کرد.
a judicious man
مردی عاقل
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «judicious» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/judicious