حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
عاقلانه، مدبرانه، دارای قضاوت درست، حکیمانه، سنجیده، معقول، حسابشده، دقیق، عاقل
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His judicious investments made him rich.
سرمایهگذاریهای سنجیدهاش، او را پولدار کرد.
a judicious man
مردی عاقل
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «judicious» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/judicious