فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Clear-sighted

ˌklɪrˈsaɪtəd ˌklɪəˈsaɪtɪd

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

روشن‌بین، بصیر، تیزبین، خوش‌فکر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The clear-sighted detective pieced together the clues to solve the case

کارآگاه بصیر سرنخ‌ها را برای حل پرونده جمع‌آوری کرد.

the clear-sighted eagle

عقاب تیزبین

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد clear-sighted

  1. adjective aware
    Synonyms:
    understanding perceiving discerning eye-minded ferret-eyed
  1. adjective mentally acute or penetratingly discerning
    Synonyms:
    perspicacious clear-eyed

ارجاع به لغت clear-sighted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clear-sighted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clear-sighted

لغات نزدیک clear-sighted

پیشنهاد بهبود معانی