فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Clearance

ˈklɪrns ˈklɪərəns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    clearances

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    برداشتن مانع، گواهینامه یا کاغذ دال بر پاکی و بی‌عیبی، ترخیص کالا از گمرک
  • noun
    اختیار، اجازه، زدودگی، ترخیص
    • - slum clearance and housing programs
    • - برنامه‌های پاک‌سازی محله‌های فقیرنشین و خانه‌سازی
    • - land clearance
    • - تسطیح زمین و بردن سنگ و غیره از آن
    • - There is a clearance of two meters between the top of the bus and the bridge ceiling.
    • - فاصله بین سقف اتوبوس و سقف پل دو متر است.
    • - There isn't enough clearance for this boat to go through the canal.
    • - فاصله‌ی دو طرف آن‌قدر نیست که این کشتی بتواند از کانال رد شود.
    • - He is given clearance by the FBI.
    • - اف‌بی‌آی صلاحیت او را تأیید کرده است.
    • - Security clearance of those with access to secret atomic information.
    • - تأیید صلاحیت امنیتی کسانی که به اطلاعات محرمانه‌ی اتمی دسترسی دارند.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد clearance

  1. noun permission for activity
    Synonyms: approval, authorization, consent, endorsement, go-ahead, green light, leave, okay, sanction, say-so
    Antonyms: denial, grounding, refusal, veto
  2. noun gap above something
    Synonyms: allowance, assart, defoliated area, empty space, expanse, gap, headroom, margin, opening, open space

لغات هم‌خانواده clearance

ارجاع به لغت clearance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clearance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/clearance

لغات نزدیک clearance

پیشنهاد بهبود معانی