فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Clearance

ˈklɪrns ˈklɪərəns

شکل جمع:

clearances

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun

برداشتن مانع، گواهینامه یا کاغذ دال بر پاکی و بی‌عیبی، ترخیص کالا از گمرک

noun

اختیار، اجازه، زدودگی، ترخیص

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

slum clearance and housing programs

برنامه‌های پاک‌سازی محله‌های فقیرنشین و خانه‌سازی

land clearance

تسطیح زمین و بردن سنگ و غیره از آن

نمونه‌جمله‌های بیشتر

There is a clearance of two meters between the top of the bus and the bridge ceiling.

فاصله بین سقف اتوبوس و سقف پل دو متر است.

There isn't enough clearance for this boat to go through the canal.

فاصله‌ی دو طرف آن‌قدر نیست که این کشتی بتواند از کانال رد شود.

He is given clearance by the FBI.

اف‌بی‌آی صلاحیت او را تأیید کرده است.

Security clearance of those with access to secret atomic information.

تأیید صلاحیت امنیتی کسانی که به اطلاعات محرمانه‌ی اتمی دسترسی دارند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد clearance

  1. noun permission for activity
    Synonyms:
    okay approval consent authorization leave go-ahead green light sanction endorsement say-so
    Antonyms:
    refusal denial veto grounding
  1. noun gap above something
    Synonyms:
    gap opening empty space open space headroom expanse margin allowance defoliated area assart

لغات هم‌خانواده clearance

ارجاع به لغت clearance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clearance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clearance

لغات نزدیک clearance

پیشنهاد بهبود معانی