آخرین به‌روزرسانی:

Clearing

ˈklɪrɪŋ ˈklɪərɪŋ

گذشته‌ی ساده:

cleared

شکل سوم:

cleared

سوم‌شخص مفرد:

clears

شکل جمع:

clearings

معنی

noun countable

نقل‌وانتقال بانکی، تسویه، تسطیح، مکان مسطح

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد clearing

  1. noun gap in area
    Synonyms:
    gap opening empty space space margin allowance expanse clearance headroom dell glade defoliated area assart

Collocations

clearing account

حساب پایاپای بانکها، حساب تهاتری بانکها

clearing banks

بانکهای عضو اتاق پایاپای

لغات هم‌خانواده clearing

ارجاع به لغت clearing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clearing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clearing

لغات نزدیک clearing

پیشنهاد بهبود معانی