فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Clearing

ˈklɪrɪŋ ˈklɪərɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    cleared
  • شکل سوم:

    cleared
  • سوم شخص مفرد:

    clears
  • شکل جمع:

    clearings

معنی

  • noun countable
    نقل‌وانتقال بانکی، تسویه، تسطیح، مکان مسطح
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد clearing

  1. noun gap in area
    Synonyms: allowance, assart, clearance, defoliated area, dell, empty space, expanse, gap, glade, headroom, margin, opening, open space

Collocations

  • clearing account

    حساب پایاپای بانکها، حساب تهاتری بانکها

  • clearing banks

    بانکهای عضو اتاق پایاپای

لغات هم‌خانواده clearing

ارجاع به لغت clearing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clearing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/clearing

لغات نزدیک clearing

پیشنهاد بهبود معانی