امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Clearing

ˈklɪrɪŋ ˈklɪərɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    cleared
  • شکل سوم:

    cleared
  • سوم‌شخص مفرد:

    clears
  • شکل جمع:

    clearings

معنی

noun countable
نقل‌وانتقال بانکی، تسویه، تسطیح، مکان مسطح

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد clearing

  1. noun gap in area
    Synonyms:
    allowance assart clearance defoliated area dell empty space expanse gap glade headroom margin opening open space

Collocations

  • clearing account

    حساب پایاپای بانکها، حساب تهاتری بانکها

لغات هم‌خانواده clearing

ارجاع به لغت clearing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clearing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/clearing

لغات نزدیک clearing

پیشنهاد بهبود معانی