شکل نوشتاری دیگر این لغت: clear-headed
حواسجمع، تیزهوش، باذکاوت، بافهم
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Despite the chaotic situation, John remained clear-headed and made the right decision.
علیرغم اوضاع آشفته، جان همچنان حواسجمع بود و تصمیم درستی گرفت.
In stressful situations, it's important to remain clearheaded and not let emotions cloud your judgment.
مهم است که در موقعیتهای استرسزا باذکاوت باشید و اجازه ندهید احساسات قضاوت شما را تحتالشعاع قرار دهند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «clearheaded» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clearheaded