فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Cleared

American: ˈklɪrd British: klɪəd

سوم‌شخص مفرد:

clears

وجه وصفی حال:

clearing

معنی

زدوده، ترخیص‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cleared

  1. adjective emptied
    Synonyms:
    empty unloaded cleared away cleaned
  1. adjective freed of charges
    Synonyms:
    free discharged pardoned vindicated exculpated set right
  1. adjective made negotiable
    Synonyms:
    approved accepted endorsed validated certified cashable passed

ارجاع به لغت cleared

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cleared» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cleared

لغات نزدیک cleared

پیشنهاد بهبود معانی