سومشخص مفرد:
dischargesوجه وصفی حال:
dischargingتخلیهشده، شلیکشده
The discharged cartridge cases were in the roadway and the gutter.
پوکههای فشنگهای شلیکشده در جاده و جوی آب، قرار داشتند.
waste discharged
زبالههای تخلیهشده
مرخصشده، ترخیصشده، (از زندان) آزادشده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the discharged patient
بیمار مرخصشده
a discharged soldier
سرباز ترخیصشده
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «discharged» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/discharged