صفت تفضیلی:
more accomplishedصفت عالی:
most accomplishedماهر، توانا، چیرهدست، حرفهای، زیرک، کاربلد، وارد، زبردست
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
The accomplished doctor performed the surgery with precision.
پزشک ماهر، جراحی را با دقت انجام داد.
She's a very accomplished pianist.
او پیانیست بسیار کاربلدی است.
an accomplished painter
نقاش چیرهدست
قطعی، مسلم، ثابتشده، تأییدشده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His victory in the championship match was an accomplished fact, beyond any dispute.
پیروزی او در مسابقهی قهرمانی، واقعیتی قطعی بود که هیچ شکی در آن نبود.
The link between smoking and lung cancer is an accomplished fact.
ارتباط بین سیگار کشیدن و سرطان ریه، حقیقتی ثابتشده است.
عمل انجام شده، واقعیت مسلم
بازیگر ماهر/کارکشته
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «accomplished» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/accomplished