فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Gifted

ˈɡɪftɪd ˈɡɪftɪd

سوم‌شخص مفرد:

gifts

وجه وصفی حال:

gifting

صفت تفضیلی:

more gifted

صفت عالی:

most gifted

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1

بااستعداد، دارای بخشش یا نعمت خدا داده، مؤید

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

a gifted poet

شاعر خوش‌قریحه

a gifted child

بچه‌ی با‌هوش و پراستعداد

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Ferdowsi was a gifted poet.

فردوسی شاعر پراستعدادی بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gifted

  1. adjective talented, intelligent
    Synonyms:
    smart able capable clever skilled accomplished expert brilliant ingenious masterly adroit hotshot phenomenal hot have smarts have on the ball got it have the goods class act shining at mad
    Antonyms:
    untalented unintelligent incapable inept dull

ارجاع به لغت gifted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gifted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gifted

لغات نزدیک gifted

پیشنهاد بهبود معانی