آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۷ آبان ۱۴۰۳

    Hot

    hɑːt hɒt

    صفت تفضیلی:

    hotter

    صفت عالی:

    hottest

    معنی hot | جمله با hot

    adjective adverb A1

    گرم، حاد، تند، تیز، تابان، آتشین، تند مزاج، برانگیخته، به‌گرمی، داغ، داغک ردن یا شدن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    The hot water burned the child's hand.

    آب داغ دست بچه را سوزاند.

    This tea is too hot to drink.

    این چای خیلی داغ است و نمی‌شود آن‌را خورد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    This metal is so hot that one can't touch it.

    این لوله آن‌قدر داغ است که نمی‌توان به آن دست زد.

    The feverish baby's forehead was hot.

    پیشانی بچه‌ی تب‌دار داغ بود.

    a hot stove

    بخاری داغ

    hot Indian food

    خوراک پرادویه‌ی هندی

    hot pepper

    فلفل تند

    a hot scent

    بوی تند

    hot sauce

    سس تند

    I am tired of cold sandwiches; I would like to have a hot meal.

    از ساندویچ سرد خسته شده‌ام، دلم می‌خواهد خوراک گرمی بخورم.

    hot water spring

    چشمه‌ی آب گرم

    a hot, humid day

    یک روز گرم و مرطوب

    I feel hot

    گرمم می‌شود

    I am hot and tired

    گرم و خسته‌ام

    hot climate

    آب و هوای گرم

    hot sunshine

    آفتاب گرم

    the hot blood of youth

    خون پرجوش‌وخروش جوانی

    a hot patriot

    میهن‌پرست دو آتشه

    a hot temper

    خلق‌وخوی آتشی

    He is hot-tempered.

    او تندخو است.

    They exchanged hot words.

    آنان حرفهای تندی ردوبدل کردند.

    hot battle

    جنگ سخت

    Messages sent in hot haste.

    پیام‌هایی که با شتاب تمام فرستاده می‌شد.

    hot with desire

    دستخوش آتش شهوت

    hot news

    خبر داغ

    Abortion is a hot topic.

    سقط جنین تعمدی بحث داغی است.

    a hot scandal

    رسوایی جنجال‌آفرین

    a hot streak in gambling

    سلسله‌ای خوش‌شانسی در قمار

    He was hot today and won all of the races.

    امروز سرحال بود و همه‌ی مسابقات را برد.

    The police are hot on the trail of the murderers.

    پلیس سخت در تعقیب قاتلان است.

    hot materials

    مواد تابشگر

    This wire is hot.

    این سیم برق دارد.

    She likes hot colors.

    او رنگ‌های تند را دوست دارد.

    hot from the front

    تازه‌رسیده از جبهه(ی جنگ)

    bread hot from the oven

    نانی که تازه از تنور درآمده

    He sells hot jewelry.

    او جواهرات دزدی می‌فروشد.

    He's hot in math.

    او در ریاضیات معرکه است.

    this year's hot items in women's clothes

    چند قلم لباس‌های زنانه که امسال پرفروش بوده‌اند

    The sun shines hot.

    (شکسپیر) خورشید با گرمی می‌درخشد.

    We will hot up the leftover food.

    خوراک شب مانده را گرم خواهیم کرد.

    Their argument started to hot up.

    بحث آن‌ها داشت داغ می‌شد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد hot

    1. adjective very high in temperature
      Synonyms:
      warm burning heated fiery blazing scalding sultry torrid sweltering boiling scorching steaming tropical red close humid feverish roasting sizzling baking blistering like an oven ovenlike searing smoking tropic very warm fevered on fire piping stuffy summery sweltry broiling febrile feverous igneous incandescent parching thermogeneric calescent decalescent recalescent white
      Antonyms:
      cold cool freezing frigid
    1. adjective spicy to taste
      Synonyms:
      spicy sharp piquant peppery pungent biting zestful acrid racy
      Antonyms:
      mild moderate
    1. adjective passionate, vehement
      Synonyms:
      eager angry excited intense furious violent animated enthusiastic impassioned fervent fierce ardent inflamed raging stormy fervid lustful aroused indignant distracted impetuous ill-tempered irascible touchy temperamental
      Antonyms:
      indifferent calm unfeeling
    1. adjective new, in vogue
      Synonyms:
      popular trendy cool in demand latest recent fresh favored approved up-to-the-minute sought-after marvelous super neat groovy dandy keen nifty just out glorious peachy in vogue
      Antonyms:
      old unpopular old-fashioned out
    1. adjective sexually excited
      Synonyms:
      aroused passionate sensual lustful erotic carnal lewd lascivious libidinous salacious prurient concupiscent
      Antonyms:
      turned off frigid

    Phrasal verbs

    hot up

    (عامیانه) 1- داغ کردن، گرم کردن

    2- داغ شدن، گرم شدن

    Idioms

    in hot pursuit

    از نزدیک در تعقیب

    سخت در تعقیب

    blow hot and cold

    دودلی کردن، مردد بودن، (نسبت به شخص یا چیزی) سرد و گرم بودن

    دائم تغییر کردن، سرد و گرم شدن، علاقه‌مند و بی‌علاقه شدن

    get hot

    (امریکا - عامیانه) خوب بازی کردن، معرکه کردن، شاهکار کردن

    (all) hot and bothered

    (عامیانه) سراسیمه، مضطرب، هیجان‌زده

    hot under the collar

    (عامیانه) بسیار خشمگین، از جا دررفته، برآشفته

    Idioms بیشتر

    make it hot for (someone)

    (برای کسی) تولید زحمت و ناراحتی کردن، در تنگنا قرار دادن

    hot off the press

    (اخبار و اطلاعات) داغ، به‌تازگی منتشر‌شده، به‌تازگی انتشار یافته

    hot potato

    موضوع مناقشه‌برانگیز، مسئله‌ی پرکشمکش، موضوع جنجال‌برانگیز و دشوار

    be in hot water

    به دردسر افتادن، دچار گرفتاری شدن، توی هَچَل افتادن، در مخمصه بودن

    سوال‌های رایج hot

    صفت تفضیلی hot چی میشه؟

    صفت تفضیلی hot در زبان انگلیسی hotter است.

    صفت عالی hot چی میشه؟

    صفت عالی hot در زبان انگلیسی hottest است.

    ارجاع به لغت hot

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «hot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hot

    لغات نزدیک hot

    • - hostility
    • - hostler
    • - hot
    • - hot air
    • - hot and bothered
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    self-determination seldom solidarity same here spectral splentic stand the test of time start from scratch bus start over strongly recommend subconsciously arrange cognation piccalilli عدلیه تفاصیل مبادی آداب پیراهن پرنده پا بلوط بازو آشغال ماهی شمشیری ماهی هادوک ماهی کف‌زی ماهی اسنپر ماهی سی بس ماهی فرشته‌ای
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.