آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:

Stuffy

ˈstʌfi ˈstʌfi

معنی stuffy | جمله با stuffy

adjective

خفه، دلتنگ‌کننده، اوقات تلخ، مغرور، محافظه‌کار ،بد‌اخم، لجوج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

the stuffy air of that dungeon

هوای خفه آن دخمه

The child's nose is stuffy and he has a fever.

بینی کودک گرفته است و تب دارد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a stuffy newspaper

روزنامه‌ی خشک و کسل‌کننده

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد stuffy

  1. adjective close, oppressive
    Synonyms:
    Antonyms:
    airy ventilated breezy open

ارجاع به لغت stuffy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stuffy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stuffy

لغات نزدیک stuffy

پیشنهاد بهبود معانی