آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Thick

θɪk θɪk

صفت تفضیلی:

thicker

صفت عالی:

thickest

معنی thick | جمله با thick

adjective B1

ضخیم، کلفت، قطور

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

a thick board

تخته‌ی ضخیم

thick paper and thin paper

کاغذ ضخیم و کاغذ نازک

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the thickest gas pipe in the world

قطورترین لوله‌ی گاز دنیا

adjective

انبوه (جنگل)، پرپشت، انبوه (مو)، انبوه، شلوغ (جمعیت)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

thick forests

جنگل‌های انبوه

The hall was thick with students.

تالار پر از دانشجو بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

thick hair

موی پرپشت

thick eyebrows

ابروی پرپشت

a thick crowd

جمعیت انبوه

adjective

سفت، غلیظ (مربا و چسب و غیره)

The paint was so thick that it was difficult to spread evenly on the wall.

رنگ به‌قدری سفت بود که به‌سختی به طور یکنواخت روی دیوار پخش می‌شد.

thick soup and watery soup

سوپ غلیظ و سوپ آبکی

adjective informal

انگلیسی بریتانیایی پخمه، خنگ، احمق، کودن (شخص)، احمقانه (رفتار و غیره)

I can't believe she fell for that scam, she's so thick sometimes.

نمی‌توانم باور کنم که او گرفتار آن کلاهبرداری شده است، او گاهی‌اوقات خیلی پخمه است.

He's always making thick mistakes.

او همیشه مرتکب اشتباه‌های احمقانه‌ای می‌شود.

adjective

گرفته، دارای خس‌خس (صدا)

The actor's voice was thick.

صدای بازیگر گرفته بود.

His voice became thick with excitement as he announced the winner of the competition.

با اعلام برنده‌ی مسابقه صدایش از هیجان به خس‌خس افتاد.

adjective

غلیظ (مه)، متراکم (ابر)، شدید (تاریکی)

thick smoke

دود غلیظ

The thick darkness of the room made me feel uneasy.

تاریکی شدید اتاق باعث شد احساس ناراحتی کنم.

adjective

غلیظ (لهجه)

The tour guide spoke with a thick French accent.

راهنمای تور با لهجه‌ی غلیظ فرانسوی صحبت می‌کرد.

She spoke with a thick Esfahani accent.

او با لهجه‌ی غلیظ اصفهانی حرف می‌زد.

adjective informal

صمیمی، جون‌جونی

The couple had a thick relationship.

این زوج رابطه‌ای صمیمی داشتند.

Despite their differences, the sisters were very thick.

این دو خواهر علی‌رغم تفاوت‌هایی که با هم داشتند، خیلی جون‌جونی بودند.

adjective

بیش‌ازاندازه، بیش‌ازحد، زیاده، افراط‌آمیز

The party guests were shocked by the thick amount of alcohol consumed by one individual.

مهمانان مهمانی از مقدار بیش‌ازحد الکل مصرف‌شده توسط یک نفر شوکه شدند.

The politician's thick promises and empty rhetoric failed to convince the public.

وعده‌های بیش‌ازحد و شعارهای توخالی این سیاستمدار نتوانست افکار عمومی را متقاعد کند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد thick

  1. adjective concentrated, dense
    Synonyms:
    dense compact heavy firm solid thickened condensed compressed crowded viscous opaque stiff fixed set close concrete coagulated congealed gelatinous jellied jelled turbid viscid consolidated impervious caked clotted curdled gooey gloppy gummy gummous gunky ropy syrupy solidified vitrified clabbered deep sloppy ossified
    Antonyms:
    thin watery diluted loose
  1. adjective stupid
    Synonyms:
    Antonyms:
  1. adjective dense (referring to weather)
    Antonyms:
  1. adjective friendly

Idioms

as thick as two short planks

(انگلیس - عامیانه) خیلی کودن، بسیار پخمه

as thick as thieves

خیلی صمیمی، بسیار جون جونی

have a thick skull (or head)

پخمه بودن، کودن بودن، کله‌خر بودن

lay it on thick (with a trowel)

(عامیانه) غلو کردن، زیاده‌نمایی کردن

through thick and thin

در همه‌‌ی لحظات خوب و بد زندگی، در ایام خوش و ناخوش، در پستی‌ها و بلندی‌ها، در همه‌حال، در سختی و آسانی، با همه‌ی فراز‌ونشیب‌ها

لغات هم‌خانواده thick

  • adjective
    thick

سوال‌های رایج thick

صفت تفضیلی thick چی میشه؟

صفت تفضیلی thick در زبان انگلیسی thicker است.

صفت عالی thick چی میشه؟

صفت عالی thick در زبان انگلیسی thickest است.

ارجاع به لغت thick

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «thick» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/thick

لغات نزدیک thick

پیشنهاد بهبود معانی