نامتعادل، افسارگسیخته، دچار اختلال روانی، (عامیانه) خل
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The stress of this job has unhinged many workers.
استرس این شغل، بسیاری از کارگران را دچار اختلال روانی کرده است..
The others know that you are unhinged.
بقیه میدانند که تو خل هستی.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «unhinged» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unhinged