آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Unhinge

ʌnˈhɪndʒ ʌnˈhɪndʒ

معنی unhinge | جمله با unhinge

verb - transitive

از لولا در آوردن، مختل کردن، باز کردن، گشودن، دچار اختلال حواس کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The death of his sons unhinged the old man.

مرگ دو پسرش حواس پیرمرد را مختل کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد unhinge

ارجاع به لغت unhinge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unhinge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unhinge

لغات نزدیک unhinge

پیشنهاد بهبود معانی