از لولا در آوردن، مختل کردن، باز کردن، گشودن، دچار اختلال حواس کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The death of his sons unhinged the old man.
مرگ دو پسرش حواس پیرمرد را مختل کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «unhinge» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unhinge