گذشتهی ساده:
derangedشکل سوم:
derangedسومشخص مفرد:
derangesوجه وصفی حال:
derangingبرهم زدن، بیترتیب کردن، دیوانه کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
War deranged the lines of communication.
جنگ خطوط ارتباطی را مختل کرد.
He acts like a deranged man.
او مثل دیوانهها رفتار میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «derange» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/derange