گذشتهی ساده:
misplacedشکل سوم:
misplacedسومشخص مفرد:
misplacesوجه وصفی حال:
misplacingدر جای عوضی گذاشتن، گم کردن، جا گذاشتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I misplaced my watch and could not find it.
ساعتم را در جای خودش نگذاشتم و (لذا) نمیتوانستم آن را پیدا کنم.
Misplaced trust.
اعتماد به کسی که استحقاق آن را ندارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «misplace» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/misplace