آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Placing

    ˈpleɪsɪŋ ˈpleɪsɪŋ

    گذشته‌ی ساده:

    placed

    شکل سوم:

    placed

    سوم‌شخص مفرد:

    places

    معنی placing | جمله با placing

    noun countable

    (جایگاه یک نفر یا چیزی در یک رقابت یا لیست) رنکینگ، رتبه

    Hancock and John took the top two placings.

    هانکوک و جان دو رتبه‌ی برتر را به خود اختصاص دادند.

    a top-ten placing

    لیست ده‌تای برتر

    noun countable uncountable

    (امور مالی و بازار سهام) عرضه‌ی خصوصی، عرضه‌ی غیرعمومی، فروش اوراق بهادار به تعداد اندکی از سرمایه‌گذاران خصوصی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    the placing of 1.2 million shares

    عرضه‌ی غیرعمومی یک میلیون و ۲۰۰ هزار سهم

    The share issue will be through placings.

    انتشار سهام از طریق عرضه‌ی خصوصی صورت خواهد گرفت.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد placing

    1. verb assign a location to
      Synonyms:
      putting positioning locating assigning establishing installing depositing posting distributing allocating settling basing identifying laying storing siting pointing disposing spacing planting lodging seating stationing posing pinpointing spotting sticking ranking setting bestowing attributing allotting ascribing imputing positing
      Antonyms:
      removing displacing dislodging
    1. verb identify the location or place of
      Synonyms:
      putting setting laying sticking localizing
      Antonyms:
      removing displacing losing misplacing emptying dislodging
    1. verb to complete a race or competition in a specified position
      Synonyms:
      finishing running
    1. verb to be among the winners
      Synonyms:
      conquering overwhelming
    1. verb intend (something) to move towards a certain goal
      Synonyms:
      aiming targeting directing assigning arranging fixing pointing blaming imputing grouping fastening affixing
      Antonyms:
      disordering disarranging discomposing divesting
    1. verb recognize as being; establish the identity of someone or something
      Synonyms:
      recognizing identifying pinpointing fingering
      Antonyms:
      forgetting overlooking
    1. verb make an investment
      Synonyms:
      investing putting committing setting reckoning estimating approximating
    1. verb assign to a station
      Synonyms:
      assigning stationing posting sending distributing grouping classifying categorizing ordering ranking grading rating classing pigeonholing ranging
    1. noun
      Synonyms:
      establishing

    لغات هم‌خانواده placing

    noun
    place, placement, placing, displacement, replacement
    adjective
    displaced, misplaced, replaceable
    verb - transitive
    place, displace, misplace, replace

    سوال‌های رایج placing

    گذشته‌ی ساده placing چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده placing در زبان انگلیسی placed است.

    شکل سوم placing چی میشه؟

    شکل سوم placing در زبان انگلیسی placed است.

    سوم‌شخص مفرد placing چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد placing در زبان انگلیسی places است.

    ارجاع به لغت placing

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «placing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/placing

    لغات نزدیک placing

    • - placid
    • - placidity
    • - placing
    • - placket
    • - placoid
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    seamstress score a goal scarcely scape scammer savor savior savage saul room temperature doozy doth downtime doyle drama queen تکذیب تکذیب کردن حمام ساقی ماهی تهی‌خار ماهی دیواربین ماهی جنگجو ماهی گوپی ماهی تترانئون ماهی‌ماهی ماهی پلاتی ماهی دم‌شمشیری لپ‌تاپ قاروقور قباد
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.