امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Replacement

rɪˈpleɪsmənt rɪˈpleɪsmənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    replacements

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C1
تعویض، جایگزینی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- the loss of blood during surgery and its replacement
- از دست دادن خون طی جراحی و جایگزینی آن
- the injured player's replacement
- جانشین بازیکن مصدوم
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد replacement

  1. noun One that takes the place of another
    Synonyms: substitute, surrogate, stand-in, alternate, reinstatement, restoration, fill-in, pinch hitter, sub
  2. noun A person or persons taking over the duties of another
    Synonyms: relief, successor
  3. noun The act of furnishing an equivalent person or thing in the place of another
    Synonyms: substitution, replacing, permutation, transposition, switch
  4. noun Filling again by supplying what has been used up
    Synonyms: refilling, replenishment, renewal

لغات هم‌خانواده replacement

ارجاع به لغت replacement

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «replacement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/replacement

لغات نزدیک replacement

پیشنهاد بهبود معانی