امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Renewal

    rɪˈnuːəl rɪˈnjuːəl
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      renewals

    معنی

    noun
    تجدید، تکرار، بازنوکنی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد renewal

    1. noun the act of making new or as if new again
      Synonyms:
      restoration renovation rejuvenation refurbishment face-lift facelifting revampment
    1. noun the act of reviving or condition of being revived
      Synonyms:
      revival restoration rebirth regeneration reactivation rejuvenation resurrection rehabilitation reclamation resuscitation resurgence renaissance recommencement reopening reestablishment reconditioning reformation renovation revision recharging replenishment reversion resumption comeback reissue replacement redoubling refilling new start rearrangement revivification renascence gentrification replacing
      Antonyms:
      destruction exhaustion impoverishment
    1. noun a continuing after interruption
      Synonyms:
      continuation resumption revival resurgence

    لغات هم‌خانواده renewal

    • noun
      news, renewal
    • verb - transitive
      renew

    ارجاع به لغت renewal

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «renewal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/renewal

    لغات نزدیک renewal

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    ده واحدی دهانه باجه دهانه منقار مانند دو کوژ دوازده دوجین دوام ندارد دوباره ارزیابی کردن دوباره بکار بردنی دوباره بیمه کردن دوباره تنظیم کردن دوباره سازمان دادن دوباره سهم دادن دوباره گذاری دوباره به خدمت احضار شده دوبلین دوبندی دوتکه دود بیرون دادن دودآکنی دودو