فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Face-lift

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

تعمیر، مرمت

The bank is planning to give its 1930 building a complete facelift.

بانک می‌خواهد ساختمان سال 1930 خود را کاملا مرمت کند.

A newspaper sometimes needs a face-lift: new ideas and new policies pay off.

یک روزنامه گاهی نیاز به تغییر دارد. ایده‌ها و سیاست‌های جدید نتیجه می‌دهند.

noun countable

پزشکی عمل جراحی کشیدن پوست صورت

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

She had a face-lift surgery last week.

او هفته‌ی گذشته عمل زیبایی پوست صورت داشت.

Face-lifts are common among women.

عمل زیبایی پوست و صورت بین خانوم‌ها رایج است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد face-lift

  1. noun beautification; cosmetic surgery
    Synonyms:
    restoration renovation repair new look plastic surgery revival nose job beautification rhytidectomy

ارجاع به لغت face-lift

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «face-lift» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/face-lift

لغات نزدیک face-lift

پیشنهاد بهبود معانی