با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Face-lift

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    تعمیر، مرمت
    • - The bank is planning to give its 1930 building a complete facelift.
    • - بانک می‌خواهد ساختمان سال 1930 خود را کاملا مرمت کند.
    • - A newspaper sometimes needs a face-lift: new ideas and new policies pay off.
    • - یک روزنامه گاهی نیاز به تغییر دارد. ایده‌ها و سیاست‌های جدید نتیجه می‌دهند.
  • noun countable
    پزشکی عمل جراحی کشیدن پوست صورت
    • - She had a face-lift surgery last week.
    • - او هفته‌ی گذشته عمل زیبایی پوست صورت داشت.
    • - Face-lifts are common among women.
    • - عمل زیبایی پوست و صورت بین خانوم‌ها رایج است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد face-lift

  1. noun beautification; cosmetic surgery
    Synonyms: new look, nose job, plastic surgery, renovation, repair, restoration, revival, rhytidectomy

ارجاع به لغت face-lift

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «face-lift» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/face-lift

لغات نزدیک face-lift

پیشنهاد بهبود معانی