شکلهای نوشتاری دیگر این لغت: face to face و f2f
رودررو، حضوراً، حضوری، رخبهرخ، در برابر، در حضور، در مقابل
They finally had the chance to speak face-to-face after months of communicating online.
آنها سرانجام پساز ماهها ارتباط آنلاین، این فرصت را پیدا کردند که حضوری صحبت کنند.
The doctor explained the diagnosis face-to-face, ensuring the patient understood the gravity of the situation.
پزشک تشخیص را رودررو توضیح داد و مطمئن شد که بیمار وخامت وضعیت را درک کرده است.
مستقیم، مستقیماْ، بدون واسطه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We had to address the issue face-to-face to find a resolution.
برای یافتن راهحل باید مستقیماْ به این موضوع میپرداختیم.
I prefer face-to-face communication over texting.
من ارتباط مستقیم را به پیامک ترجیح میدهم.
(جلسه یا ملاقات) حضوری
We decided to have a face-to-face conversation to discuss our issues openly.
تصمیم گرفتیم با هم صحبت حضوری داشته باشیم تا مسائل خود را علناً در میان بگذاریم.
The face-to-face meeting with the client went smoothly.
ملاقات حضوری با مشتری بدون مشکل پیش رفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «face-to-face» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/face-to-face