بلومون، ماه آبی (دومین ماه کاملی که در یک ماه از تقویم میلادی اتفاق بیفتد)
The blue moon rose high in the night sky.
ماه آبی در آسمان شب نمایان شد.
Have you ever witnessed a blue moon before?
آیا تابهحال شاهد ماه آبی بودهاید؟
سالی یکبار، سالی به دوازده ماه، زمان دراز، مدت طولانی، بهندرت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I only see my old friend once in a blue moon.
من دوست قدیمیام را تنها یکبار در طولانیمدت میبینم.
It felt like a blue moon since we last spoke.
از آخرین باری که صحبت کردیم انگار زمان درازی میگذرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «blue moon» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blue-moon