Fine-tune

ˈfaɪnˈtuːn ˈfaɪnˈtuːn faɪntjuːn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

verb - transitive
(دکمه‌ی رادیو یا تلویزیون و غیره را) تنظیم کردن، (روی ایستگاه فرستنده) میزان کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
verb - transitive
(مجازی) تعدیل و تنظیم کردن، آماده و میزان کردن، آمادن
- They fine-tuned the plans for the trip to the moon.
- آنان برنامه‌های سفر به ماه را مورد تعدیل و تنظیم نهایی قرار دادند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fine-tune

  1. verb make small adjustments
    Synonyms: adjust, calibrate, make improvements, set, tune up, tweak

ارجاع به لغت fine-tune

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fine-tune» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fine-tune

لغات نزدیک fine-tune

پیشنهاد بهبود معانی