آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Adjust

    əˈdʒʌst əˈdʒʌst

    گذشته‌ی ساده:

    adjusted

    شکل سوم:

    adjusted

    سوم‌شخص مفرد:

    adjusts

    وجه وصفی حال:

    adjusting

    معنی adjust | جمله با adjust

    verb - transitive B2

    تعدیل کردن، تنظیم کردن، برطرف کردن، میزان کردن، مطابق کردن

    He adjusted the differences.

    او اختلافات را برطرف کرد.

    to examine and adjust accounts

    حساب‌ها را بررسی و تعدیل کردن

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to adjust the watch

    ساعت را تنظیم کردن

    verb - transitive

    وفق دادن، سازگار کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    The human body adjusts itself to heat and cold.

    بدن انسان خود را با سرما و گرما تطبیق می‌دهد (سازگار می‌کند).

    verb - transitive

    (بیمه) خسارت بیمه را محاسبه کردن، تسویه نمودن

    verb - intransitive

    (خود را) تطبیق دادن

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد adjust

    1. verb become or make prepared, adapted
      Synonyms:
      adapt modify alter fix arrange suit accommodate conform settle tune reconcile regulate order dispose accustom habituate tailor remodel rectify redress compose fit doctor tailor-make fine-tune quadrate harmonize fix up get act together get it together acclimatize do as Romans do swim with the tide grin and bear it
      Antonyms:
      upset disorder confuse disarrange disorganize
    1. verb mechanically alter, especially to
      Synonyms:
      fix repair correct regulate improve service calibrate set tune up sharpen fit mend focus tighten align connect renovate accommodate polish overhaul rectify balance readjust troubleshoot bring into line put in working order grind square
      Antonyms:
      unsuit disarrange derange
    1. verb bring into agreement or to a standard
      Synonyms:
      arrange organize sort fix up settle reconcile coordinate regulate conform standardize clarify modify accord allocate conclude tally straighten methodize systematize grade fine-tune doctor fiddle with
      Antonyms:
      confuse unfit unsuit derange

    Collocations

    well adjusted

    سازگار، هماهنگ

    badly adjusted

    ناسازگار، ناهماهنگ

    لغات هم‌خانواده adjust

    noun
    adjustment
    adjective
    adjustable
    verb - transitive
    adjust

    سوال‌های رایج adjust

    گذشته‌ی ساده adjust چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده adjust در زبان انگلیسی adjusted است.

    شکل سوم adjust چی میشه؟

    شکل سوم adjust در زبان انگلیسی adjusted است.

    وجه وصفی حال adjust چی میشه؟

    وجه وصفی حال adjust در زبان انگلیسی adjusting است.

    سوم‌شخص مفرد adjust چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد adjust در زبان انگلیسی adjusts است.

    ارجاع به لغت adjust

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «adjust» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/adjust

    لغات نزدیک adjust

    • - adjuration
    • - adjure
    • - adjust
    • - adjustable
    • - adjustable dimension
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    interceptor into ironically isn't it looks like it takes two to tango item of news I've Jan jat jaw JK jupiter judicable juggler قانون‌گذاری قیمومت غنج ارجاع ارزش‌گذاری ارغنون نصیب نغمه نغمه‌سرا نغمه‌خوان مقننه کارگزاری مغفرت تغافل کامکار
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.