گذشتهی ساده:
alignedشکل سوم:
alignedسومشخص مفرد:
alignsوجه وصفی حال:
aligningاین لغت به شکل aline نیز نوشته میشود ولی شکل نوشتاری align رایج است.
ردیف کردن، به خط کردن، به صف کردن
The teacher asked the students to align their desks.
معلم از دانشآموزان خواست قبل از آزمون میزهای خود را ردیف کنند.
The construction workers had to aline the bricks carefully to ensure the wall was straight.
کارگران ساختمانی باید آجرها را با دقت ردیف میکردند تا مطمئن شوند که دیوار صاف است.
اقتصاد سیاست همسو کردن، همداستان کردن، همعهد کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی اقتصاد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Later on, he aligned himself with socialists.
بعدها با سوسیالیستها خودش را همداستان کرد.
The politician decided to align himself with the progressive party to gain their support in the upcoming election.
این سیاستمدار تصمیم گرفت خود را با حزب پیشرو همسو کند تا حمایت آنها را در انتخابات پیشرو جلب کند.
میزان کردن، تراز کردن، میزانبندی کردن، تنظیم کردن (اتومبیل)
The mechanic had to align the wheels of the car after the accident.
بعد از تصادف، مکانیک مجبور شد چرخهای ماشین را میزان کند.
It is important to align the wheels of your car regularly to prevent tire wear.
برای جلوگیری از سایش لاستیک، مهم است که چرخهای ماشین خود را مرتباً میزان کنید.
همصف شدن، همسو شدن، در یک ردیف قرار گرفتن
She aligned with her friends against a common enemy.
او با دوستانش در برابر دشمن مشترک همصف شد.
The soldiers quickly aligned.
سربازان بهسرعت در یک ردیف قرار گرفتند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «align» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/align