آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Mess Up

معنی mess up | جمله با mess up

phrasal verb

بهم ریختن، نامرتب کردن، کثیف کردن

The kids always mess up the living room when they play.

وقتی بچه‌ها بازی می‌کنند، همیشه سالن پذیرایی را نامرتب می‌کنند.

Don’t mess up the kitchen; we just cleaned it.

آشپزخانه را کثیف نکن؛ تازه آن را تمیز کردیم.

phrasal verb informal B2

گند زدن، خرابکاری کردن، خراب کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

I think I’ve messed up my chances of getting that promotion.

فکر می‌کنم شانس خودم را برای گرفتن ارتقا، خراب کردم.

Ali messed up his relationship by lying to her.

علی با دروغ گفتن به او، رابطه‌اش را خراب کرد.

phrasal verb

آسیب زدن، روان کسی را به هم زدن، آشفته کردن، تحت‌تأثیر منفی قرار دادن

phrasal verb

چوب لای چرخ گذاشتن

phrasal verb

با خشونت رفتار کردن

phrasal verb

مغشوش کردن، مختل کردن

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد mess up

ارجاع به لغت mess up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mess up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mess-up

لغات نزدیک mess up

پیشنهاد بهبود معانی