گذشتهی ساده:
messed withشکل سوم:
messed withسومشخص مفرد:
messes withوجه وصفی حال:
messing withدر افتادن، درگیر شدن، پا روی دم کسی گذاشتن
Don't mess with him, he's not in the mood for games.
پا روی دمش نگذارید؛ او حوصلهی بازی ندارد.
I don't want to mess with that group of people, they look pretty dangerous.
من نمیخواهم با آن دسته از افراد درگیر شوم؛ آنها بسیار خطرناک به نظر میرسند.
انگلیسی آمریکایی به چالش کشیدن، سربهسر گذاشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Be careful not to mess with his emotions; he’s been through a lot.
مراقب باشید او را با احساساتش را به چالش نکشید؛ او چیزهای زیادی را پشت سر گذاشته است.
Don't mess with me unless you want to face the consequences.
سربهسر من نگذارید؛ مگر اینکه بخواهید با عواقب آن روبهرو شوید.
ور رفتن، انگولک کردن
Don't mess with the fragile vase; it could easily break.
به گلدان شکننده ور نروید؛ بهراحتی میتواند بشکند.
It's best not to mess with the settings on the computer if you're unsure.
اگر مطمئن نیستید بهتر است تنظیمات رایانه را انگولک نکنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mess with» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mess-with