گذشتهی ساده:
lookedشکل سوم:
lookedسومشخص مفرد:
looksوجه وصفی حال:
lookingتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مراقبت کردن، مراقب بودن، پرستاری کردن، رسیدگی کردن، مواظبت کردن
به گذشته فکر کردن
پستتر از خود دانستن، تحقیر کردن، پست شمردن
دنبال گشتن، در جستوجو بودن
منتظر ماندن
چشم انتظار بودن، با اشتیاق منتظر بودن
ملاقات کوتاه کردن، (به کسی) سر زدن
وارسی کردن، با دقت بررسی کردن
مشاهده کردن، نظاره کردن
بیرون را نگاه کردن
مواظب بودن، مراقب بودن
مراقبت کردن
گوش به زنگ بودن
بررسی کردن، برانداز کردن
مورد توجه قرار دادن
متکی بودن به، متوسل شدن به
بهتر شدن، بهبود یافتن
نگاه کردن به، جستوجو کردن در (کتاب لغت و غیره)، نگاه کردن، دنبال ... گشتن، پیدا کردن (در کتاب لغت و لیست و غیره)
سر زدن
ملاحظه کردن، اعتنا کردن، نگریستن
نگاه کردن، خیره شدن
والا شمردن، با دیدهی تحسین نگریستن
بهنظر میرسد (که)، چنانکه گویی
(عامیانه) هشیار بودن، مراقب بودن، پاییدن (معمولاً به صورت امر)
سالم بودن، مثل همیشهی خود بودن
1- همهجا را گشتن 2- دقیقاً بررسی کردن، مورد آزمایش قرار دادن
بیگدار به آب نزن، قبلاز عمل فکر کن، سنجیده عمل کن (گزنکرده، پاره نکن)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «look» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/look