گذشتهی ساده:
lookedشکل سوم:
lookedسومشخص مفرد:
looksوجه وصفی حال:
lookingظاهر، صورت، جنبه، نظر، نگاه، قیافه، سیما، سر و وضع، پک و پوز
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
a look of despair
ظاهری یأسآمیز
One can guess from the looks of it.
از ظواهر امر میتوان حدس زد.
you stole my heart with one look ...
با یک نگه دل از برم ربودی ....
He has the look of beggars.
او سر و وضع گداها را دارد.
He darted a quick look at me.
او نگاهی سریع به من افکند.
a look at the country's economy
نگاهی به وضع اقتصادی کشور
زیبا، وجاهت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She has stunning looks.
زیبایی خیرهکنندهای دارد.
She has both looks and youth.
او هم زیبایی دارد هم جوانی.
توجه کردن، مراقب بودن
We must look at this question again.
باید دوباره به این سؤال توجه کنیم.
He looked after his grandfather.
او از پدربزرگ خود نگهداری میکرد.
Look alive!
مواظب باش!، بپا!
Who'll look after the shop?
دکان را کی خواهد پایید؟
دیدن، نگاه کردن، نگریستن
Look, he's coming!
نگاه کن، داره میاد!
They looked on him as a father.
آنها به چشم پدری به او نگاه میکردند.
Look, this is my own book!
ببین، این کتاب مال خودم است!
He looked angrily at me.
او با خشم به من نگاه کرد.
They looked on her as their leader.
آنها به او بهعنوان رهبر خودشان نگاه میکردند.
If you look carefully, you will see it.
اگر به دقت نگاه کنی، آنرا خواهی دید.
I will look what time the train starts.
معلوم خواهم کرد(ببینم) قطار چه موقع حرکت میکند.
Look before you jump!
پیش از پریدن نگاه کن!
I am looking at your picture.
من دارم به عکس تو نگاه میکنم.
They look out of the window.
آنها از پنجره به بیرون نگاه میکنند.
I am looking forward to meeting you.
مشتاق دیدار شما هستم.
to look someone in the eyes
به چشمان کسی نگریستن/ در چشمهای کسی نگاه کردن
داشتن ظاهری مناسب یا مطابق با آن
She looks her age.
قیافهاش به سنش میخورد.
How does this dress look on me?
آیا این پیراهن به من میآید؟
رو به طرفی داشتن یا بودن
The room looks seaward.
اتاق رو به دریا است.
The building looks onto a park.
روی ساختمان مشرف به پارک است.
به نظر رسیدن، (پیش از مصدر) در صدد بودن
It looks like rain.
مثل اینکه میخواهد باران بیاید.
Her room looks a mess.
اتاق او خیلی ریخته واریخته است.
It looks easy.
آسان به نظر میرسد.
He looks angry.
او عصبانی مینماید./ عصبانی بهنظر میرسد.
He is looking to buy a new house.
او درصدد خرید یک خانهی جدید است.
The two brothers look alike.
دو برادر شبیه هم هستند.
ظاهر شدن
(از راه قیافه و ظاهر خود) نشان دادن، نمایاندن
The future looks bright.
آینده درخشان مینماید.
to look one's disgust
انزجار خود را نمایان کردن
جستجو کردن
Did you look under the table?
زیر میز را نگاه کردی؟
انتظار داشتن
They will be looking to reduce their expenditures.
آنان در نظر دارند هزینههای خود را کاهش دهند.
We all looked up to uncle Reza as a role model.
ما همه دایی رضا را بهعنوان سرمشق تکریم میکردیم.
We must look into this problem.
باید به این مسئله رسیدگی کنیم.
I am looking for my glasses.
دارم دنبال عینکم میگردم.
I looked in on my mother.
سری به مادرم زدم.
The teacher does not look like himself today.
معلم، امروز مثل همیشهاش نیست.
He looked over the letter.
او نامه را مطالعه کرد.
He looks upon cooking as boring.
او آشپزی را ملالتآور میداند.
مراقبت کردن، مراقب بودن، پرستاری کردن، رسیدگی کردن، مواظبت کردن
به گذشته فکر کردن
پستتر از خود دانستن، تحقیر کردن، پست شمردن
مشتاق بودن، چشمانتظار بودن، مشتاقانه منتظر بودن، لحظهشماری کردن، بیصبرانه انتظار کشیدن
(در انتهای مکاتبات رسمی) مشتاق بودن، چشمانتظار بودن، بیصبرانه منتظر بودن (ing verb- +)
ملاقات کوتاه کردن، (به کسی) سر زدن
وارسی کردن، با دقت بررسی کردن
مشاهده کردن، نظاره کردن
بررسی کردن، برانداز کردن
بهتر شدن، بهبود یافتن
نگاه کردن به، جستوجو کردن در (کتاب لغت و غیره)، نگاه کردن، دنبال ... گشتن، پیدا کردن (در کتاب لغت و لیست و غیره)
سر زدن
والا شمردن، با دیدهی تحسین نگریستن
بهنظر میرسد (که)، چنانکه گویی
(عامیانه) هشیار بودن، مراقب بودن، پاییدن (معمولاً به صورت امر)
سالم بودن، مثل همیشهی خود بودن
1- همهجا را گشتن 2- دقیقاً بررسی کردن، مورد آزمایش قرار دادن
بیگدار به آب نزن، قبلاز عمل فکر کن، سنجیده عمل کن (گزنکرده، پاره نکن)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «look» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/look