بررسی اجمالی، نگاه سریع
Before starting the project, the supervisor gave the team a thorough once-over to ensure they were prepared.
پیش از شروع پروژه، سرپرست بررسیای اجمالی از تیم انجام داد تا از آماده بودن آنها اطمینان حاصل کند.
The mechanic gave the car a once-over.
مکانیک نگاه سریعی به ماشین انداخت.
تمیزکاری سریع
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I gave the kitchen a quick once-over before the guests arrived.
قبل از اینکه مهمانها بیایند، آشپزخانه را سریع تمیز کردم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «once-over» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/once-over