فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Once-over

ˈwʌnsˌəʊvə ˈwʌnsˌəʊvə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable informal
    بررسی اجمالی، نگاه سریع
    • - Before starting the project, the supervisor gave the team a thorough once-over to ensure they were prepared.
    • - پیش از شروع پروژه، سرپرست بررسی‌ای اجمالی از تیم انجام داد تا از آماده بودن آن‌ها اطمینان حاصل کند.
    • - The mechanic gave the car a once-over.
    • - مکانیک نگاه سریعی به ماشین انداخت.
  • noun informal
    تمیزکاری سریع
    • - I gave the kitchen a quick once-over before the guests arrived.
    • - قبل از اینکه مهمان‌ها بیایند، آشپزخانه را سریع تمیز کردم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد once-over

  1. noun A swift cursory examination or inspection
    Synonyms: examination, look, checkup, inspection, look over, survey

ارجاع به لغت once-over

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «once-over» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/once-over

لغات نزدیک once-over

پیشنهاد بهبود معانی