گذشتهی ساده:
surveyedشکل سوم:
surveyedسومشخص مفرد:
surveysوجه وصفی حال:
surveyingشکل جمع:
surveysدر معنی چهارم در انگلیسی آمریکایی و استرالیایی بهجای survey از inspection استفاده میشود.
در معنی هفتم در انگلیسی آمریکایی و استرالیایی بهجای survey از inspect استفاده میشود.
پرسشنامه، نظرسنجی، آمارگیری
Many participants completed the survey in under ten minutes.
بسیاری از شرکتکنندگان، پرسشنامه را در کمتر از ده دقیقه تکمیل کردند.
The company conducted a survey to assess employee satisfaction.
این شرکت، نظرسنجیای برای ارزیابی رضایت کارکنان انجام داد.
نقشهبرداری، پیمایش، اندازهگیری، مساحی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Surveying the terrain took several weeks due to the difficult conditions.
پیمایش زمین بهخاطر شرایط سخت، چندین هفته طول کشید.
The company hired engineers to do a full land survey.
شرکت مهندسانی را برای انجام نقشهبرداری کامل زمین استخدام کرد.
بررسی، برآورد، مطالعه، مرور، توصیف جامع
The documentary presents a thoughtful survey of modern art.
این مستند، توصیفی جامع و تأملبرانگیز از هنر مدرن ارائه میدهد.
This chapter provides a brief survey of the main theories in sociology.
این فصل، مروری مختصر از نظریههای اصلی در جامعهشناسی ارائه میدهد.
a survey of public opinion
بررسی افکار عمومی
a survey of Italian art
مطالعه هنر ایتالیا
انگلیسی بریتانیایی بازرسی، کارشناسی، ارزیابی ساختمان (توسط شخصی آموزشدیده)
A structural survey must be done before any major renovations.
قبلاز هرگونه بازسازی عمده، باید ارزیابی سازه انجام شود.
The survey revealed serious problems with the roof.
بازرسی ساختمان مشکلات جدیای در سقف را آشکار کرد.
ارزیابی کردن، برآورد کردن، بررسی کردن، بازبینی کردن، نگاه کلی انداختن، برانداز کردن
Before taking action, we must carefully survey the situation.
پیش از اقدام باید وضعیت را خوب بررسی کنیم.
The author surveys contemporary American literature.
نویسنده، ادبیات معاصر آمریکا را بررسی میکند.
The old lady surveyed me haughtily.
پیرزن باتکبر مرا برانداز کرد.
مساحی کردن، اندازهگیری کردن، پیمایش کردن، نقشهبرداری کردن
The land was surveyed and divided into equal plots.
زمین مساحی شد و به قطعات مساوی تقسیم گردید.
They surveyed the entire property to determine the boundaries.
آنها کل ملک را اندازهگیری کردند تا مرزها را مشخص کنند.
to survey a plot of land for building
قطعه زمینی را برای ساختمان پیمایش کردن
انگلیسی بریتانیایی بازرسی کردن، کارشناسی کردن، ارزیابی کردن ساختمان (توسط شخصی آموزشدیده)
The property must be surveyed to check for any structural issues.
ملک باید کارشناسی شود تا مشکلات ساختاری احتمالی بررسی شوند.
The building was surveyed after signs of foundation damage were discovered.
پساز کشف نشانههایی از آسیب در پی ساختمان، آن تحت بررسی قرار گرفت.
نظرسنجی کردن، پرسیدن
The journalist surveyed commuters by conducting short interviews at the station.
خبرنگار با گرفتن مصاحبههای کوتاه در ایستگاه، از مسافران نظرسنجی کرد.
They surveyed local residents to understand their opinions about the new project.
آنها از ساکنان محلی سؤال پرسیدند تا دیدگاههایشان دربارهی پروژهی جدید را بدانند.
انجام دادن یک نظرسنجی/تحقیق
نظرسنجی/تحقیق/پیمایش انجام دادن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «survey» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/survey