فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Précis

preɪˈsiː ˈpreɪsiː

شکل جمع:

précis

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

خلاصه، تلخیص، چکیده

Write a précis of this story.

خلاصه‌ای از این داستان را بنویسید.

He asked for a précis of the report before the meeting.

او قبل‌از جلسه خواستار چکیده‌ی گزارش شد.

verb - transitive

خلاصه نوشتن، خلاصه کردن، چکیده کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

She decided to précis the lengthy report for clarity.

او تصمیم گرفت برای وضوح، گزارش طولانی را خلاصه کند.

The editor asked him to précis the article before publication.

سردبیر از او خواست که مقاله را قبل‌از انتشار خلاصه کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد précis

  1. noun abridgment
    Synonyms:
    summary abstract digest outline synopsis résumé sketch compendium survey rundown condensation syllabus aperçu pandect
    Antonyms:
    expansion

ارجاع به لغت précis

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «précis» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/precis

لغات نزدیک précis

پیشنهاد بهبود معانی