گذشتهی ساده:
digestedشکل سوم:
digestedسومشخص مفرد:
digestsوجه وصفی حال:
digestingشکل جمع:
digestsهضم کردن، هضم شدن، گواریدن
It is not easy to digest certain foods.
هضم برخی غذاها آسان نیست.
Boiled eggs digest easily.
تخممرغ آبپز به آسانی گواریده میشود.
فهمیدن، درک کردن، دریافتن، جذب کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
You must read this article carefully and digest its meaning.
این مقاله را باید بادقت بخوانید و معنی آن را درک کنید.
It takes time to digest all the information presented in a research paper.
فهمیدن تمام اطلاعات ارائهشده در مقالهی تحقیقاتی به زمان نیاز دارد.
چکیده، خلاصه
the digest of a novel
چکیدهی رمان
a digest of the day's news
خلاصهی اخبار روز
زیستشناسی تجزیه کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی زیستشناسی
Enzymes digest most proteins.
آنزیمها بیشتر پروتئینها را تجزیه میکنند.
Sugars are digested by yeasts.
قندها توسط مخمرها تجزیه میشوند.
خلاصه کردن، خلاصه شدن
He digested all of the regulations in a single volume.
او کلیهی مقررات را در یک جلد خلاصه کرد.
Can you digest the main points of the presentation for me?
آیا میتوانید نکات اصلی ارائه را برای من خلاصه کنید؟
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «digest» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/digest