امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Epitome

ɪˈpɪtəmi ɪˈpɪtəmi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    epitomes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
خلاصه، مختصر، خلاصه رئوس مطالب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- My mother was the epitome of kindness.
- مادرم نمونه‌ی مهربانی بود.
- The British system of government is the epitome of traditionalism.
- نظام حکومت انگلستان مظهر سنت‌گرایی است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد epitome

  1. noun perfect example
    Synonyms: apotheosis, archetype, embodiment, essence, exemplar, exemplification, illustration, last word, personification, quintessence, representation, type, typification, ultimate
  2. noun abbreviation
    Synonyms: abridgment, abstract, brief, compendium, condensation, conspectus, contraction, digest, précis, recapitulation, résumé, summary, summation, syllabus, synopsis
    Antonyms: addition, enlargement, expansion, extension, increase, unabridgement

ارجاع به لغت epitome

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «epitome» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/epitome

لغات نزدیک epitome

پیشنهاد بهبود معانی