Enlargement

ɪnˈlɑːrdʒmənt ɪnˈlɑːdʒmənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
توسعه، بزرگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the enlargement of the playing field
- گسترش زمین بازی
- the enlargement of the existing building
- توسعه‌ی ساختمان فعلی
- The original map is lost, this is an enlargement (of it).
- نقشه‌ی اصلی مفقود شده است و این نسخه‌ی بزرگ‌شده‌ی آن است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد enlargement

  1. noun increase, expansion
    Synonyms: aggrandizement, amplification, augmentation, blow up, elongation, extension, growth, spread
    Antonyms: abridgment, compression, decrease, lessening, lowering, reduction, shrinkage

لغات هم‌خانواده enlargement

ارجاع به لغت enlargement

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «enlargement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/enlargement

لغات نزدیک enlargement

پیشنهاد بهبود معانی