۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Enlarged

سوم‌شخص مفرد:

enlarges

وجه وصفی حال:

enlarging

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

(بیش‌ازحد) بزرگ‌شده

an enlarged heart

قلب بیش‌ازحد بزرگ‌شده

An enlarged prostate does not necessarily mean cancer.

پروستات بزرگ‌شده لزوماً به‌معنایِ سرطان نیست.

adjective

(عکس و سند) بزرگ‌نمایی‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

an enlarged photo

عکس بزرگ‌نمایی‌شده

The enlarged document revealed many details.

سند بزرگ‌نمایی‌شده جزئیات زیادی را فاش کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد enlarged

  1. adjective increased
    Synonyms:
    expanded extended amplified magnified widened lengthened added to developed spread augmented inflated blown up stretched dilated intensified swollen filled out elaborated broadened aggrandized distended exaggerated tumid turgid caricatured
    Antonyms:
    reduced contracted shrunken

سوال‌های رایج enlarged

وجه وصفی حال enlarged چی میشه؟

وجه وصفی حال enlarged در زبان انگلیسی enlarging است.

سوم‌شخص مفرد enlarged چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد enlarged در زبان انگلیسی enlarges است.

ارجاع به لغت enlarged

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «enlarged» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/enlarged

لغات نزدیک enlarged

پیشنهاد بهبود معانی