فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

خراب کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

از کار انداختن

فونتیک فارسی

kharaab kardan
فعل متعدی
to bust, to impair, to mangle, to botch, to break, to tamper, to contaminate to ruin, to spoil, to kibosh, to kybosh, to taint, to rot, to tear, to trash, to goof, to fuck up

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

- کمبود خواب می‌تواند عملکرد شناختی را خراب کند.

- Lack of sleep can impair cognitive function.

- او سعی کرد گزارش را با افزودن اطلاعات بی‌ربط خراب کند.

- He tried to mangle the report by adding irrelevant information.
ویران کردن

فونتیک فارسی

kharaab kardan
فعل متعدی
to demolish, to wreck, to destroy, to devastate, to decay, to mess, to ruin, to dilapidate, to unmake, to lay waste, to mar, to cock, to cave in, to blemish, to attack, to blot, to boob, to corrupt, to damage, to damn, to damp, to cloud, to deface, to defile, to deform, to fray, to disorganize, to degrade, to dish, to konck out, to warp, to muck, to muddle, to smudge, to scuttle, to scupper, to muss, to multilate, to perish, to zap, to turn, to unbuild

- برای ساختن این راه لازم بود که پنج خانه را خراب کنند.

- To build this road they had to demolish five houses.

- آبنبات و شیرینی زیاد دندانت را خراب می‌کند.

- Too much candy and sweets will ruin your teeth.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خراب کردن

  1. مترادف:
    تخریب کردن ویران ساختن
    متضاد:
    آباد کردن ساختن تعمیر کردن مرمت کردن

ارجاع به لغت خراب کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خراب کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خراب کردن

لغات نزدیک خراب کردن

پیشنهاد بهبود معانی