آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • مترادف و متضاد
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: چهارشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۳

    ساختن به انگلیسی

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    فعل متعدی
    فونتیک فارسی / saakhtan /

    to build, to construct, to make, to manufacture, to engineer, to rear, to coin, to compose, to fashion

    to build

    to construct

    to make

    to manufacture

    to engineer

    to rear

    to coin

    to compose

    to fashion

    احداث کردن، ایجاد کردن

    آن‌ها برنامه دارند که مدرسه‌ی جدیدی در محله بسازند.

    They plan to build a new school in the neighborhood.

    او برنامه دارد که وب‌سایتی برای نمایش نمونه‌کارهایش بسازد.

    She plans to construct a website to showcase her portfolio.

    فعل متعدی
    فونتیک فارسی / saakhtan /

    to forge, to fabricate

    to forge

    to fabricate

    جعل کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    آن‌ها هویت جدیدی برای برند خود خواهند ساخت.

    They will forge a new identity for their brand.

    او سعی کرد داستانی بسازد تا اشتباهش را بپوشاند.

    He tried to fabricate a story to cover up his mistake.

    فعل متعدی
    فونتیک فارسی / saakhtan /

    مجازی to make, to prepare, to groom

    to make

    to prepare

    to groom

    کردن

    مربی تیم را برای مسابقه‌ی آینده خواهد ساخت.

    The coach will prepare the team for the upcoming match.

    او قصد دارد که سگش را پیش‌از مهمانی اجتماعی‌تر سازد.

    He plans to make his dog more sociable before the party.

    فعل متعدی
    فونتیک فارسی / saakhtan /

    to manage, to get along (with)

    to manage

    to get along

    سازش کردن

    امیدوارم بتوانیم با همسایه‌های جدیدمان بسازیم.

    I hope we can get along with our new neighbors.

    او با افرادی که بسیار خرده‌گیر هستند، به‌سختی می‌سازد.

    He finds it hard to get along with people who are too critical.

    فعل متعدی
    فونتیک فارسی / saakhtan /

    to frame, to devise, to compose, to concoct, to fabricate

    to frame

    to devise

    to compose

    to concoct

    to fabricate

    فراهم کردن

    او باید روشی برای بهبود کارایی در محل کار بسازد.

    He needs to devise a method to improve efficiency in the workplace.

    آن‌ها گزارشی جامع درباره‌ی یافته‌ها ساختند.

    They framed a comprehensive report on the findings.

    فعل متعدی
    فونتیک فارسی / saakhtan /

    to conspire, to plot together, to collude

    to conspire

    to plot together

    to collude

    تبانی کردن

    کودکان با هم یک مهمانی سورپرایز برای معلمشان می‌سازند.

    The children plot together a surprise party for their teacher.

    سیاست‌مداران برای دستکاری نتایج انتخابات با هم می‌سازند.

    The politicians collude to manipulate the election results.

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد ساختن

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    آفریدن
    مترادف:
    احداث کردن ایجاد کردن بوجود آوردن پدیدآوردن خلق کردن احداث صنع
    مترادف:
    بنا کردن ساختمان کردن درست کردن به عمل آوردن عمارت کردن
    مترادف:
    تهیه کردن فراهم آوردن تدارک دیدن مهیا کردن
    مترادف:
    پختن طبخ کردن
    مترادف:
    ابداع کردن

    ارجاع به لغت ساختن

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «ساختن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ساختن

    لغات نزدیک ساختن

    • - ساختمان همبست
    • - ساختمانی
    • - ساختن
    • - ساختن آبراه
    • - ساختن آهن ورزیده از چدن
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    eventually everlasting every one every other day exchange student exercise authority let go horny matcha pollen ghee tick off sine Ju quartz سبیل زن‌ذلیل ستبر سترگ سجود اتراق کردن اولویت بالاخره محابا پلمب پلمب کردن افتادن انداختن تزیین کردن وهله
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.