فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

آفریدن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

خلق کردن

فونتیک فارسی

aafaridan
فعل متعدی

to create, to engender, to bring into being, to cause to exist

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

هنرمند هدف دارد که اثری هنری بیافریند که دیگران را الهام بخشد.

The artist aims to create a masterpiece that inspires others.

نوآوری در فناوری می‌تواند فرصت‌های شغلی جدیدی را بیافریند.

Innovation in technology can engender new job opportunities.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد آفریدن

  1. مترادف:
    ابداع ایجاد خلق ساختن

ارجاع به لغت آفریدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «آفریدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/آفریدن

لغات نزدیک آفریدن

پیشنهاد بهبود معانی