امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Representation

ˌreprɪzenˈteɪʃn ˌreprɪzenˈteɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    representations

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2
نمایش، نمایندگی، تمثال، ارائه، برنامه، تصویر، بازنمایی، نمونه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- the issue of Chinese representation at the U.N.
- موضوع نمایندگی کشور چین در سازمان ملل متحد
- representations in pottery of mice and frogs
- نمونه‌های سفالی از موش و وزغ
- This poem is a symbolic representation of hell.
- این شعر تصویری نمادین از جهنم است.
- He was chosen as the head of the Iranian representation.
- او را به‌عنوان رییس هیئت نمایندگان ایران برگزیدند.
- Tonight's representation includes one speech and two songs.
- برنامه‌ی امشب شامل یک نطق و دو آواز است.
- a very excellent theatrical representation
- یک نمایش تئاتری بسیار عالی
- Make no false representations to me!
- حرف‌های دروغ به من تحویل نده!
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد representation

  1. noun The act or process of describing in lifelike imagery
    Synonyms:
    portrayal delineation description depiction delegation illustration image likeness symbol narration reproduction copy design imitation exhibition enactment account personification chart impersonation setting-forth diagram effigy adumbration embodiment delegacy theatrical performance graph icon pictorialization expression map model picture theatrical protest sample sketch statement histrionics agency
  1. noun A presentation to the mind in the form of an idea or image
    Synonyms:
    mental-representation internal representation

لغات هم‌خانواده representation

ارجاع به لغت representation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «representation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/representation

لغات نزدیک representation

پیشنهاد بهبود معانی