گذشتهی ساده:
picturedشکل سوم:
picturedسومشخص مفرد:
picturesوجه وصفی حال:
picturingشکل جمع:
picturesتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
عکس گرفتن
بسیار زیبا، خیلی قشنگ
(عامیانه) میفهمی؟، سرت میشه؟، حالیت میشه؟
دخیل (یا نا دخیل)، وارد (یا ناوارد) در وضعیت
a picture paints a thousand words
شنیدن کی بُوَد مانند دیدن (آنچه عیان است، چه حاجت به بیان است) (گاهی یک تصویر گویاتر از هزار کلمه است) (تصویر، خود گویاست)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «picture» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/picture