امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Photo

ˈfoʊtoʊ ˈfəʊtəʊ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    photoed
  • شکل سوم:

    photoed
  • سوم‌شخص مفرد:

    photos
  • وجه وصفی حال:

    photoing
  • شکل جمع:

    photos

معنی‌ها

noun countable A1
عکس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
verb - transitive verb - intransitive
عکس گرفتن، عکسبرداری کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد photo

  1. noun A representation of a person or scene in the form of a print or transparent slide; recorded by a camera on light-sensitive material
    Synonyms: photograph, picture, exposure, pic
  2. adjective
    Synonyms: panchromatic, photoactive, photosensitive, telephotographic

Collocations

لغات هم‌خانواده photo

ارجاع به لغت photo

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «photo» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/photo

لغات نزدیک photo

پیشنهاد بهبود معانی