گذشتهی ساده:
photoedشکل سوم:
photoedسومشخص مفرد:
photosوجه وصفی حال:
photoingشکل جمع:
photosعکس (تصویری که توسط دوربین عکاسی گرفته میشود)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
We took beautiful photos at the beach yesterday.
دیروز در ساحل عکسهای زیبایی گرفتیم.
I love looking through old photos from my childhood.
عاشق تماشای عکسهای قدیمی دوران کودکیام هستم.
Pavan shared a photo of her parents on social media.
پاوان عکسی از والدینش را در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشت.
(-photo) نور، مربوط به نور، تولیدشده توسط نور
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The photoelectric effect demonstrates how light can generate electricity.
اثر فوتوالکتریک نشان میدهد که نور چگونه میتواند برق تولید کند.
Photochemical reactions are essential in processes like photosynthesis.
واکنشهای فتوشیمیایی در فرایندهایی مانند فتوسنتز ضروری هستند.
(-photo) عکس، مربوط به عکس
Photojournalism plays a crucial role in documenting current events.
عکاسی خبری نقش مهمی در مستندسازی رویدادهای جاری دارد.
The photojournalist's work was featured in several international magazines.
کارهای این عکاس خبری در چندین مجلهی بینالمللی به نمایش درآمد.
عکس گرفتن، عکسبرداری کردن، عکس انداختن
I love photoing my girlfriend's beautiful laughter.
عاشق عکس گرفتن از خندههای زیبای دوستدخترم هستم.
They often photo their travels to share on their blog.
آنها اغلب از سفرهایشان عکس میاندازند تا در وبلاگشان به اشتراک بگذارند.
عکس گرفتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «photo» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/photo