با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Exposure

ɪkˈspoʊʒər ɪkˈspəʊʒə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    exposures

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun C1
درمعرض‌گذاری، آشکاری، نمایش، ارائه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Exposure to radiation is dangerous.
- قرار گرفتن در فراروی تابش خطرناک است.
- Exposure to the sun had bleached her hair.
- تماس با آفتاب مویش را کم‌رنگ کرده بود.
- These students are receiving maximum exposure to new ideas.
- این دانشجویان بیشترین تماس را با عقاید جدید دارند.
- a house with an eastern exposure
- منزل رو به مشرق
- The media gave him a thorough exposure.
- رسانه‌ها او را کاملاً معرفی کردند.
- Some candidates receive more positive exposure than others.
- برخی نامزدهای انتخاباتی برگذاشت مثبت‌تری از سایرین دریافت می‌کنند.
- The full exposure of his crimes took two years.
- پرده‌برداری کامل از جنایات او دو سال طول کشید.
- exposure factor
- عامل نوردهی
- He died of exposure.
- او در اثر سرما مرد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد exposure

  1. noun uncovering; putting in view or danger
    Synonyms: acknowledgment, airing, baring, betrayal, confession, defenselessness, denudation, denunciation, disclosure, display, divulgence, divulging, exhibition, exposé, giveaway, hazard, introduction, jeopardy, laying open, liability, manifestation, nakedness, openness, peril, presentation, publicity, revelation, risk, showing, susceptibility, susceptiveness, susceptivity, unfolding, unmasking, unveiling, vulnerability, vulnerableness
    Antonyms: concealment, covering, hiding

Collocations

ارجاع به لغت exposure

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «exposure» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/exposure

پیشنهاد بهبود معانی