امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Introduction

ˌɪntrəˈdʌkʃn ˌɪntrəˈdʌkʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    introductions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun B2
مقدمه، دیباچه، معارفه، معرفی، معرفی رسمی، فاتحه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- the introduction of guests to one another
- معرفی مهمانان به یکدیگر
- a letter of introduction
- معرفی‌نامه
- We need no introduction because we are cousins.
- ما نیازی به معرفی نداریم؛ چون پسرعمو هستیم.
- the introduction of tonight's program
- معرفی برنامه‌ی امشب
- the introduction of a bill into Congress
- تقدیم یک لایحه به کنگره
(کتاب و غیره) دیباچه، پیشگفتار، پیش درآمد، درآمد، سرآغاز، آغاز
- The book's introduction is too long.
- دیباچه‌ی کتاب بسیار طولانی است.
- an introduction to modern American poetry
- درآمدی بر شعر نوین امریکایی
noun
آوردن، وارد سازی، رایج سازی، رسم کردن، شایع سازی
- the introduction of modern medicine into Iran
- آوردن پزشکی نوین به ایران
- the introduction of African plants into America
- آوردن گیاهان افریقایی به امریکا
- the introduction of rude remarks into his speech
- وارد کردن حرف‌های بی‌ادبانه در نطق خودش
- the introduction of corrupt politicians into the government
- داخل کردن سیاست بازان فاسد در دولت
- the introduction of new manufacturing processes
- رایج کردن فرآیندهای نوین تولیدی
noun
ارائه، عرضه (کالای جدید)، شناساندن (شخص یا اندیشه یا کالا و غیره)
- the introduction of a new product on T.V.
- شناساندن محصول جدیدی از تلویزیون
- The introduction of computers into foreign markets was not easy.
- عرضه‌ی کامپیوتر در بازارهای بیگانه کار آسانی نبود.
noun
قرار دادن، نهادن
- the introduction of a wire into the vein
- نهادن سیم در داخل رگ
noun
آشناسازی، معمول‌سازی
noun
ابداع
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد introduction

  1. noun something new; something that begins
    Synonyms:
    addition admittance awakening baptism basic principles basic text beginning commencement debut essentials establishment exordium first acquaintance first taste foreword inauguration inception induction influx ingress initiation insertion installation institution interpolation intro launch lead lead-in opening opening remarks overture pioneering preamble preface preliminaries prelude presentation primer proem prolegomenon prologue survey
    Antonyms:
    conclusion end ending finish

لغات هم‌خانواده introduction

  • noun
    introduction, intro

ارجاع به لغت introduction

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «introduction» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/introduction

لغات نزدیک introduction

پیشنهاد بهبود معانی