Introductory

ˌɪntrəˈdʌktri ˌɪntrəˈdʌktri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
دیباچه‌ای، وابسته به مقدمه، معارفه‌ای

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- an introductory course on classical music
- دوره‌ی مقدماتی موسیقی کلاسیک
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد introductory

  1. adjective preliminary, first
    Synonyms: anterior, basic, beginning, early, elementary, inaugural, incipient, inductive, initial, initiatory, opening, original, precursory, prefatory, prelusive, preparative, preparatory, primary, prior, proemial, provisional, rudimentary, starting
    Antonyms: concluding, ending, final, finishing, last

لغات هم‌خانواده introductory

ارجاع به لغت introductory

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «introductory» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/introductory

لغات نزدیک introductory

پیشنهاد بهبود معانی