آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۸ آبان ۱۴۰۴

    Introductory

    ˌɪntrəˈdʌktri ˌɪntrəˈdʌktri

    معنی introductory | جمله با introductory

    adjective

    مقدماتی، ابتدایی، معارفه‌ای، آغازین، دیباچه‌ای

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    an introductory course on classical music

    دوره‌ی مقدماتی موسیقی کلاسیک

    The introductory offer attracted many new customers.

    پیشنهاد ابتدایی مشتریان جدید زیادی را جذب کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد introductory

    1. adjective preliminary, first
      Synonyms:
      early initial primary first beginning basic elementary original preparatory starting opening prior preparative inaugural prefatory provisional rudimentary anterior incipient inductive precursory prelusive proemial initiatory
      Antonyms:
      final last ending concluding finishing

    لغات هم‌خانواده introductory

    • noun
      introduction, intro
    • adjective
      introductory
    • verb - transitive
      introduce

    سوال‌های رایج introductory

    معنی introductory به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی introductory در زبان فارسی به «مقدمه‌ای»، «آغازین»، یا «ابتدایی» ترجمه می‌شود.

    این واژه از ریشه‌ی لاتین introductio به معنای «درآوردن، وارد کردن» گرفته شده و از نظر ساختاری از ترکیب واژه‌ی introduction (مقدمه) و پسوند ory- (بیانگر نقش یا ویژگی) ساخته شده است. در زبان انگلیسی رسمی، introductory برای توصیف چیزی به کار می‌رود که نقش آغازگر، توضیح‌دهنده یا آماده‌کننده‌ی مرحله‌ای بعدی را دارد.

    در متون آموزشی و دانشگاهی، introductory معمولاً برای توصیف دروس پایه‌ای یا مفاهیم مقدماتی به کار می‌رود. برای مثال، an introductory course in economics یعنی «دوره‌ای مقدماتی در اقتصاد»؛ یعنی دوره‌ای که برای آشنایی اولیه با اصول و مفاهیم طراحی شده است. این واژه در این بافت نشان‌دهنده‌ی سطحی از آموزش است که قرار است پایه و زمینه‌ای برای سطوح پیشرفته‌تر فراهم کند.

    در نگارش و سخنرانی نیز، واژه‌ی introductory اغلب برای اشاره به پاراگراف یا بخشی از متن به کار می‌رود که وظیفه‌ی معرفی موضوع را دارد. در این کاربرد، introductory paragraph یا «پاراگراف مقدمه» همان بخشی است که خواننده را با موضوع آشنا کرده، لحن کلی نوشته را مشخص می‌کند و مسیر بحث را روشن می‌سازد. نویسندگان ماهر از بخش مقدمه‌ای نه‌فقط برای معرفی موضوع، بلکه برای جلب توجه و ایجاد علاقه در مخاطب بهره می‌گیرند.

    در عرصه‌ی ارتباطات انسانی و رویدادهای اجتماعی، introductory می‌تواند به معنای «معرفی‌کننده» باشد. مثلاً an introductory meeting یعنی «جلسه‌ی معارفه»، یعنی نشستی که هدف آن آشنا کردن افراد یا گروه‌ها با یکدیگر است. چنین موقعیت‌هایی معمولاً با تبادل اطلاعات کلی، بیان هدف‌ها و توضیح ساختار همکاری آغاز می‌شود. بنابراین، واژه‌ی introductory در این زمینه به تعامل‌های اولیه و ایجاد پیوندهای جدید اشاره دارد.

    از نظر سبک و کاربرد زبانی، introductory واژه‌ای است که بار معنایی مثبت و رسمی دارد. این کلمه حس نظم، برنامه‌ریزی و حرکت تدریجی از مرحله‌ی ساده به پیچیده را منتقل می‌کند. در ادبیات آموزشی، علمی و حرفه‌ای، کاربرد آن نشان‌دهنده‌ی آغاز فرایند یادگیری یا توسعه است. به همین دلیل، واژه‌ی introductory نه‌تنها به جنبه‌ی آغاز اشاره دارد، بلکه تداعی‌کننده‌ی آمادگی، زمینه‌سازی و ساختارمند بودن نیز هست.

    ارجاع به لغت introductory

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «introductory» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/introductory

    لغات نزدیک introductory

    • - introduction
    • - introductorily
    • - introductory
    • - introgresseive
    • - introgression
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.