فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Initial

ɪˈnɪʃl ɪˈnɪʃl

گذشته‌ی ساده:

initialled

شکل سوم:

initialled

سوم‌شخص مفرد:

initials

وجه وصفی حال:

initialling

شکل جمع:

initials

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2

آغازین، نخستین، اولین، اولیه، مقدماتی

What was his initial reaction?

واکنش نخستین او چه بود؟

the initial stage of a disease

مرحله‌ی آغازین بیماری

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the initial letter of your name

نخستین حرف نام شما

noun

حرف اول اسم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

He had carved his initials on the tree.

او حروف اول نام خود را بر درخت کنده بود.

verb - transitive

پاراف کردن، حروف اول نام خود را نوشتن

to initial the minutes of a meeting

صورت‌جلسه را پاراف کردن

adjective

(چاپ) حرف بزرگ (به‌ویژه در اول هر پاراگراف)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد initial

  1. adjective beginning, primary
    Synonyms:
    early first basic original leading primary elementary fundamental introductory opening inceptive incipient nascent inchoate commencing initiative embryonic infant earliest pioneer initiatory antecedent germinal headmost virgin foremost
    Antonyms:
    final last closing

Collocations

initial conditions

(ریاضی) شرایط آغازی، شرایط اولیه

ارجاع به لغت initial

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «initial» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/initial

لغات نزدیک initial

پیشنهاد بهبود معانی