با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Initiatory

ɪˈnɪʃiːəˌtɔːriː ɪˈnɪʃɪətərɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • adjective
    واقع در اول، اولین، دخولی، وابسته به آیین دخول
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد initiatory

  1. adjective Serving to set in motion
    Synonyms: inaugural, initiative, first, maiden
  2. adjective Of, relating to, or occurring at the start of something
    Synonyms: beginning, inceptive, incipient, initial, introductory, leadoff

ارجاع به لغت initiatory

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «initiatory» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/initiatory

لغات نزدیک initiatory

پیشنهاد بهبود معانی