Initiation

ɪˌnɪʃiˈeɪʃn ɪˌnɪʃiˈeɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    initiations

معنی‌ها

noun
آغازش، عمل آغاز کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
noun
آغاز، شروع
noun
راه‌اندازی، آشناسازی
noun
پذیرش (به عضویت طی مراسم)
noun
مراسم عضویت (در انجمن‌ها و مجامع سری و غیره)، مراسم پاگشایی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد initiation

  1. noun start, introduction
    Synonyms: admission, baptism, beginning, commencement, debut, enrollment, entrance, inaugural, inauguration, inception, indoctrination, induction, installation, instatement, investiture, preliminaries
    Antonyms: close, conclusion, end, ending, finish, termination

لغات هم‌خانواده initiation

  • noun
    initiation
  • verb - transitive
    initiate

ارجاع به لغت initiation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «initiation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/initiation

لغات نزدیک initiation

پیشنهاد بهبود معانی