Initiated

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    initiates
  • وجه وصفی حال:

    initiating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
آغازشده، شروع‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- the initiated negotiations
- مذاکرات شروع‌شده
- the initiated enquiry
- استفسار آغازشده
adjective
(پس از طی شدن تشریفات به سازمان و بنیاد و غیره) واردشده، پذیرش‌شده
- the initiated artist
- هنرمند واردشده
- the initiated member of the club
- عضو پذیرش‌شده‌ی باشگاه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد initiated

  1. adjective introduced into
    Synonyms: proposed, sponsored, originated, entered, brought into, admitted, inserted, put into, instituted
  2. adjective begun
    Synonyms: inaugurated, established, started
  3. adjective having undergone initiation
    Synonyms: installed, inducted, instated, instructed, grounded, coached, tutored, passed, admitted, made part of, made a member of, received, acknowledged, accepted, introduced, conscripted, drafted, called up, confirmed, approved

ارجاع به لغت initiated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «initiated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/initiated

لغات نزدیک initiated

پیشنهاد بهبود معانی