آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Initiated

سوم‌شخص مفرد:

initiates

وجه وصفی حال:

initiating

معنی initiated | جمله با initiated

adjective C2

آغازشده، شروع‌شده

the initiated negotiations

مذاکرات شروع‌شده

the initiated enquiry

استفسار آغازشده

adjective

(پس از طی شدن تشریفات به سازمان و بنیاد و غیره) واردشده، پذیرش‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

the initiated artist

هنرمند واردشده

the initiated member of the club

عضو پذیرش‌شده‌ی باشگاه

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد initiated

  1. adjective introduced into
    Synonyms:
    introduced admitted brought into inserted put into proposed instituted sponsored originated
  1. adjective begun
    Synonyms:
  1. adjective having undergone initiation
    Synonyms:
    admitted accepted introduced confirmed approved inducted installed instated received instructed tutored coached grounded passed made a member of made part of drafted conscripted called up acknowledged

سوال‌های رایج initiated

وجه وصفی حال initiated چی میشه؟

وجه وصفی حال initiated در زبان انگلیسی initiating است.

سوم‌شخص مفرد initiated چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد initiated در زبان انگلیسی initiates است.

ارجاع به لغت initiated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «initiated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/initiated

لغات نزدیک initiated

پیشنهاد بهبود معانی